نوشته دکتر مهدی کی نیا
چرا کودکان و نوجوانان بزهکار می شوند؟
به این پرسش بسیاری از پژوهندگان و متخصصان در جرم شناسی، روان شناسی، روانکاوی، روان پزشکی، تعلیم و تربیت، جامعه شناسی، زیست شناسی، خداشناسی و حتی دست اندرکاران سیاست و اقتصاد و فلسفه و ادبیات نیز جواب گفته اند.
یکی از محققان نام آور جهان کودک و نوجوان به نام ژان شازال مستشار دیوان کشور فرانه و رئیس افتخاری انجمن بین المللی قضات اطفال در آثار متعدد خود، از جمله «کودکی بزهکار» یا «بزهکاری کودک» با روشی که جرم شناسان در پیش دارند به تجزیه و تحلیل و توجیه و تعلیل عوام جرم زا در کودکان و نوجوانان پرداخته است. آنچه در ذیل میآید اقتباسی از اثر اوست: «آمارگران عوامل خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی را در بزهکاری نوجوانان، واجد اهمیت اصلی و اساسی می شمارند. آنان حق دارند که چنین پندارند اما بررسی های آنان که برای جهت یابی یک سیاست مؤثر در پیشگیری از جرم است روشنگر بسیار مفید و ارزنده در درمان هر مورد خاص نتواند بود زیرا در این بررسیها نمی توان دریافت که هدف تلاش آنان تعیین اثرات این عوامل بر مجموعه و ویژگی های روانی کودک است یا بر قوای عاقله، بر عواطف یا رفتار او؟»
پیداست که کار آمارگران چیزی جز شمارش و نمایش ساده روابط اعمال مجرمانه با عوامل جرم زا نیست. با حفظ ارزش توصیف سطحی و بیان روابط کمی دست آورده های آمارگران، برای تعلیل و تبیین عمیق و کیفیت جرم زایی عوامل و موضعی که عوامل بر آن تأثیر نهاده اند باید از روانشناس، مربی، پزشک متخصص و روانکاو یاری خواست.
«در این بحثی نیست که سرمشقهای مضر و مخاطره انگیز جرمزا هستند خواه عالماً به کودکان ارائه شده باشند یا آنکه ثمره یک زندگی مشوش و یا به طور کلی بر اثر نگهداری کودک در مسکن نامناسب و کاشانه های پست و محقر باشد یا بدآموزیهای والدین، دوستان، صحنههای فساد انگیز کوچه ها، مطبوعات شخصیتها و بازیگران روی پرده های سینما موجب بروز جرم شده باشند آنچه اهمیت دارد این است که کیفیت جریانات معرف النفسی کنشهای زیان بخش این عوامل نمایانده شود.»
«تلقین پذیری کودکان را باید در مدنظر داشت، اعمال عالی کنترل در آنان هنوز به قدر کافی آمادگی و قوام نیافته است و در نتیجه کودکان نمی توانند همیشه عواقب اعمال خود را پیش بینی کنند و در برابر جذبه ها و تحریکات جهان خارج مقاومت ورزند.
کودک به اقتضای طبع در زمان حال زندگی می کند همچنین کودکان را میل به تقلید بسیار قوی است و باید قوانین این محرک روانی را مسلم دانست بالاخره باید اهمیت قابل ملاحظه ای که سرمشقها و نمونه ها در تحریک هیجانی کودک، در بردارند خاطر نشان شود. کودک به عینیت دادن خود بر سر مشقها و نمونه ها یا یکسان سازی یا همانند سازی خود با آنها نیازمند است.
مکانیسمهایی که بر شمردیم بر اثر ظهور مکانیسمهای دیگر تکمیل میشوند و به کمک آنها می توان حتی عمل گروهی را نیز توجیه کرد.
کودک از محیط جدا و از تأثیر آن برکنار نیست: محیط خانوادگی، محیط معاشرت با دوستان، گروه های نوجوان، باندها، محیطهای بومی یا اقتصادی هر یک به گونهای در رشد و شکل گیری روانی کودک مؤثرند.
کودک شریک هیجانات موجودات دیگر می شود، در نیازها و اندیشهها شرکت میورزد و طرحها میسازد. این اتحاد و مشارکت موجب می شود که محیط او را به شدت آلوده سازد زیرا او به رغبت سبک زندگی خود را متدرجاً از سبک زندگی اطرافیان خویش برمی گزیند و سرنوشت او با سرنوشت آنها پیوند می خورد. اجتماعی نبودن یا ضد اجتماعی بودن اطرافیان بر کودک استیلا می یابد. محیط های بی بند و بار، ناپایدار، نژند، افسانهای و قهرمان پرور، محیط های کولی، محیطهای کهنه جمع کنه ای منطقه، باندهای کودکان محل کارگری، نوجوانان را تحت تأثیر قرار می دهد به طوری که رفتار اینان بازتابی از نفوذ آنها است.»
«اغلب این مکانیسمهای القاءگر آلوده ساز بر اثر مکانیسمهای جدید یکسان سازی تقویت میشوند. این مکانیسمها نیروهای خود را از حمایت گروهی اخذ می کنند از رفتار اعضای یک باند، از آنکه از همه قویتر و برتر یا مکارتر است یا از آنکه دارای ممتازترین شخصیت و از موهبت خوش محضری برخوردار است سرمشق می گیرند.»
کنش مکانیسمهای اجتماع ـ روانی القاءگر آلوده ساز و یکسان سازی، از چهارچوب روابط کودک با خانواده یا گروه بومی، اجتماعی، اقتصادی، تحصیلی یا حرفه ای میگذرد. آیا بعضی از جنبه های زندگی نوین را نباید به مثابه عامل قوی جرم زا تلقی کرد؟ شکی نیست که زندگی صنعتی، مشکلاتی با خود به همراه می آورد که خواه ناخواه کودک را هم تحت تأثیر قرار می دهد.
در نظام صنعتی همبستگی عاطفی از هم گسیخته می شود. پیوند خانوادگی رو به سستی مینهد، سنتها شکسته می شود، تأثیرپذیری عواطف دگرگون می گردد. سرعت و سبقت از ویژگیهای زندگی صنعتی در برابر زندگی آرام و پر از صفا و خلوص و همکاری محیط کشاورزی قرار می گیرد.
رویای کودک شهرهای بزرگ صنعتی سبقت جویی از همگنان خود است برای او نیل به این هدف اهمیت دارد و دیگر او به مشروعیت وسایل نمی اندیشد.
دستهای دیگر از نوجوانان از تأثیر شوم جنگ رهایی نیافته اند (درباره محیط کشاورزی، صنعتی، جنگ، انقلاب و شورش، جداگانه بحثهایی مشروح خواهیم داشت) همچنین مسأله تأثیر تراکم جمعیت و «مسکن» که به صورت «مجموع بزرگ» ساخته می شود مسایل پیچیدهای را در جرم شناسی مطرح می سازد و نوجوانان را در آستانه خطر قرار میدهد و سازگاری اجتماعی آنان را مورد تهدید قرار می دهد. باید پرسید آیا سینما و مطبوعات به طور کلی برای نوجوانان از عوامل جرم زای مستقیم نیست؟
نمیتوان منکر این نکته شد که تصویر سینمایی، به ویژه برای کودک، بسیار القاءگر است و به شدت او را تحت تأثیر خود قرار می دهد. سینما یک محرک قوی است که نیروی آن در اثر شرایطی که مربوط به تماشای فیلم است از قبیل تاریکی تالار، عزلت تماشاگر، روشنایی پرده، آهنگی که به همراه داستان پخش می شود شدت فوقالعاده مییابد.
کودکی که به تماشای فیلم پر زد و خورد، جنایی، سرقت، خشونت یا امور جنسی می نشیند در حالتی شبیه هیپنوز فرو میرود که در روزهای پس از تماشای آن ممکن است اعمالی مجرمانه از او سر زند که تقلیدی خالص از نقش قهرمان فیلم باشند. درباره تأثیر بد و خوب سینما نظرهای متفاوت و متضادی وجود دارد که از آن جمله نظریه های طرفداران فروید است و ما آن را در جامعه شناسی جنایی مطرح ساخته ایم. در فرصتی مناسب به تکمیل آن پرداخته خواهد شد. در اینجا ما نظر شازال را دنبال می کنیم که مینویسد «ما به ندرت به سوء کنش سینما برخورده ایم ولی همیشه این تأثیر نامطلوب در افرادی مشاهده شد که نقایص مربوط به منش یا ادراک آنان موجب آمادگی برای تلقین پذیری یا تحریک به وسیله تصویر شده است.»
طبق این نظریه تماشای سینما موجب می شود که استعدادی از قوه به فعل درآید. آیا نظریه طرفداران فروید را می توان پذیرفت که گفتهاند سینما به منزله «ملین» یا «مسهل» روانی است (3) که به کودک اجازه میدهد که در خلال تماشای تصویر خود را از فشارها و محرک پرخاشگری رهایی بخشد.
بدون انکار تمام ارزش این نظریه روانکاوی، باید در وضع کنونی فیلم شناسی، با احتیاط قسمتی از این نظریه را پذیرفت. اگر فیلمهای پر زد و خورد و صحنه های خشونت آمیز روحیه پرخاشگری کودک یا نوجوانان را تسکین میدهد و آنان را سبکبار می سازد، فیلمهای جنسی، به عکس بر هیجان آنان می افزاید و راه کج و انحراف و تجاوز را به سوی آنان می گشاید.
البته فیلمهایی که به دقت بررسی شود و دارای پیام های مفید و آموزنده باشد می تواند به مثابه یک وسیله مؤثر روان درمانی (4) برای نوجوانان تماشاگر، شفابخش تلقی گردد.
مکانیسمهای اساسی کنش سینما را چگونه می توان تجزیه و تحلیل کرد؟
میگویند نوجوان، در جلوی پرده سینما، فنون جنایت را می آموزد همچنین میگویند بعضی از فیلمها در نوجوانان پرخاشگری را می انگیزاند یا موجب تحریک جنسی او میشود.
شازال، رد یا قبول تمام این نظریه ها را مورد تأمل قرار داد و جرمزایی فیلم را نسبت به کودک، مربوط به زندگی او در جهان واقعی سینما توگرافیک شناخت و نوشت که این امر را باید برحسب رفت و آمدهای افراطی او در تالارهای سینما سنجید. اغلب نوجوانان بزهکار پاریسی، هفتهای سه الی شش بار به سینما می روند و آنها کنش مکانیسم های القاءگر و یکسان سازی را تحمل میکنند.
کودکی که پی در پی به سینما می رود مستغرق در جهان رؤیایی سینما توگرافیک است، تصویر فیلمی، در نظر او، زنده ترین بیان واقعیت است. سینماگر یک شعبده باز است. در خلال هنر او. خصوصیت ساختگی و تصنعی نا به هنجار یا استثنایی یک وضعیت از بین می رود و تماشاگر احساس حقیقت میکند. از اینجا می توان پی برد که بعضی از فیلمها عبارتند از فیلمهای ناسالم و فسادانگیز تجملی، فیلمهایی که دارای صحنه های پر زد و خورد، خشونت، شکنجه، سرقت، راهزنی و هتک حرز است. فیلمهایی که در آن بر اثر افسون سینماگر، مردان برتر درگیر ماجراهای بیهدف می شوند و بر سختترین موانع فائق میگردند. فیلمهایی از آن تجاوز جنسی و بهیمیت در ذهن جا می گیرد فیلمی که در آن زن حیثیت و شرافت خود را فدای هوس مردی شهوتران میسازد و به پولی تبدیل می شود که بر سر آن قمار بازند….
تماشای مستمر تکراری این گونه فیلمها کودک را به راه جرم و فرار می کشاند. توهم در نظر او حقیقت جلوه گر می شود به تدریج اعمال و رفتارش را تحت تأثیر قرار می دهد. فشارها و تمایلات ضد اجتماعی که فیلمهای زیان بخش میتواند در کودک ایجاد کند و یا محیط، در او برانگیخته است مسری و خطرناک می شوند.
القاء و آلوده سازی فیلم از یک سو و مکانیسم عینیت یافتن نوجوان تماشاگر بر بعضی از شخصیتهای پرده سینما از دیگر سو با هم در آمیخته موجب می شود که نوجوان پیوند خود را از جامعه بگسلد و مفتون و مجذوب قدرت، شکوه و جلال، لباسهای فاخر ، ثروت بیگران و گشاده دستی بازیگران فیلم و زیبایی صحنه های آن گردد و گاهی نیز اوضاع فلاکت بار و بینوایی دیگر بازیگران او را به سوی خود می کشاند.
بالاخره باید خاطر نشان کرد، کودکی که تقریباً هر روز به سینما می رود و خود را در نقشهای گوناگون بازیگران فیلم می بیند نمی تواند خویشتن را با آهنگهای روزمره زندگی منطبق سازد، خانواده و کار برای او یکنواخت و خسته کننده خواهد شد، در بی نظمی و غوغای اجتماعی او به دنبال ماجراجویی میرود.
مسلماً سینمایی که به عنوان یک کانون اجتماعی مانع از ولگردی است و ارزش فرهنگی، هنری، تربیتی در بردارد از حساب فیلمهای زیان بخش بدآموز جرم زا جدا است. ما فقط بعضی از فیلمها را محکوم می کنیم به ویژه آنچه برای کودکان بیسرپرست و ولگرد زیان بخش است. این کودکان که ملجاء و ماوایی ندارند از مشتریان دایمی تالارهای سینما هستند چون از سرپرستی و هدایت و تربیت والدین خود محروم هستند بیش از سایر کودکان در معرض خطر وسوسه ها و بدآموزیهای فیلم قرار می گیرند.
نکاتی که درباره خطرات و آثار زیان بخش فیلمهای بدآموز خاطر نشان گردید موجب شد که بعضی از دول به موجب قانون بر مطبوعات جوانان (مطبوعات به معنای اعم کلمه که شامل سینما، تلویزیون، رادیو، روزنامه، مجله، کتاب و غیره میشود) نظارتی دقیق داشته باشند. آقای شازال از تأثیر نیکوی اجرای قانون 16 ژوئیه 1951 کشور خود در این زمینه با تحسین فراوان از نظارت کمیسیون مراقبت سخن گفته است.
عواملی که مورد بررسی قرار گرفت. مزاج و تأثرپذیری کودک و مکانیسمهای روانی، جنبه های عاطفی و ادراکی که بر آن استیلا دارند از عوامل اساسی مؤثر در بزهکاری کودک می باشند. اما در شناخت سبب بزهکاری، باید گفت چندین عامل بیرونی هم وجود دارند که موجب برانگیختگی دیگر مکانیسمهای روانی می شوند.
کودک بر اثر فقدان نظارت خانوادگی ـ اغلب موارد در اثر اوضاع تا به سامان مسکن و مشکلات ناشی از آن، انحلال خانواده، بینظمی و سوء رفتار والدین خیلی زود برانگیخته و مجذوب لذات سهل الحصول و گوناگون می گردد. سینما، مجالس رقص، وسایل بازی در کافه و تریاها، فوتبال دستی، دختران، قمار، الکل باند برای نوجوانان جاذبه سحرانگیزی دارند.
برای چه این لذات و این موقعیت های سرور انگیز برای کودکان و نوجوانان تا بدین حد جذاب و فریبنده است؟
این امور در جهت موافقت لذت گرایی کودک ، نیاز او به بازی و حرکت، نیاز او به امور شگفت انگیز و خارق العاده و حوادث، نیاز او به درخشندگی و زرق و برق، به هم و غم او در تقلب و گول زدن اولیای امور اجتماعی است (البته اجتماعی که هم سطح خانواده است)
تأمین این لذات که خواسته نهاد سرکش آدمی است مخارجی را ایجاب می کند که باید پرداخته شود. نوجوانان و نو بالغان برای به دست آوردن پول مورد نیاز به طریق مختلف به دزدی کشانده می شوند. سالها بعد، گاهی دست به حملات شبانه خواهند زد. کودک و نوجوان برای شکوهمندی سیر و سیاحت و تفریح و کامجویی خود هر چه بیشتر به پول احتیاج دارد. از جیب پدر، از کیف مادر، از زیرزمینها، از خانههای خلوت، از انبارها، از کیوسکها، از مغازهها، از فروشگاهها میدزدد.
شرکت در باند به کودک جرأت و جسارت و گستاخی می بخشد و ضعف و نگرانی او را میپوشاند، بهترین وسیله و موقعیت را برای عقده گشایی و سبکبار شدن در اختیارش مینهد. قدرتی افسانه ای برای فرمانروایی در گروه به دست میآورد.
لذات ولگردی در کوچه و شرکت در باند، به سایر تمایلات کودکی که به حال خود واگذار شده توش و توان میبخشد و آنها را برمی انگیزد. کودک به کجروی میافتد برای تهیه پول به رفتار ضد اجتماعی رو می آورد.
سرقتهای ارتکابی تمایلات نوینی را در او دامن می زند. به استقبال خطر میرود و از آن احساس لذت می کند و به هیجان می آید خود را وابسته به دوستان مورد تأیید و حمایت و احترام آنان حسن می کند. او، دیگر، یک قهرمان است و همه جا صحبت از او است.
واکنشهای ضد اجتماعی او به سرعت گسترش می یابد تا بدان حد که دیگر تلاشهای تربیتی والدین قادر نخواهد بود از مخاطرات زهرآگین و مسری تمایلات پرخاشگری و تجاوز و خرابکاری او جلوگیری نماید.
این تمایلات، بیگمان مربوط به سنین نوجوانی است که باید در اثر انضباط و تربیت مهار گردند و به مسیر دیگری افتند و به نیروهای خلاق و سازنده تبدیل گردند تا به صور ارزشهای اجتماعی و اخلاقی تجلی کنند.
ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوالصالحات…
در همین معنی است که انسان خسران کار و ویرانگر و ستیزه جو و درنده خو، بر اثر پرورش و نیروی ایمان به مقام انسان درستکاری میرسد.
کودکی که به حال خود رها می شود، به طور کلی از طرف والدین خویش دچار دو نوع کمبود و محرومیت میشود: آنان دست به هیچ نوع اقدام برای پیشگیری و نظارت نمیزنند و برای سازندگی و تربیت او نیز کامی برنمی دارند.
از بررسی عینی اطرافیان نوجوانان بزهکار، در اغلب موارد مسوولیت خانوادگی ناشی از ضعف و خودکامگی والدین به چشم می خورد. پدر و مادر از اقتدار خود دست میکشند.
آنها خودخواه هستند از بذل محبت دریغ می ورزند در اندیشه تأمین آرامش خود هستند. از بروز احتمالی جدال و کشمکش بین خودشان بر سر کودک می ترسند. گمان میبرند که کودک باید رفیقی برای آنان باشد. قادر نیستند محبت و نوازش را با قاطعیت و استواری به هم درمی آمیزند و تلفیقی بین آن دو ایجاد کنند «درشتی و نرمی به هم در به است» از این رو است که شدیدترین خود مداری و خویشتن بینی غیرقابل تحمل چهره می گشاید. کودک خود را مرکز جهان می پندارد، چون خود را فلسفه وجودی آفرینش می یابد فقط خود را صاحب تمام حقوق می داند، از ضعف والدین خود بهرهبرداری میکند، روشهای حقیقی اخاذی را به کار می برد، می کوشد آنچه را که یکی به او نداده است از دیگری به دست آورد.
به هنگامی که در اجرای خواسته های خود با مخالفت روبه رو شود یا از لذتی محروم گردد به هیجان میآید، به شدت خشمگین می شود، امتیازات خود را خواستار می شود، چنین می پندارد که دنیا فرمانبردار است.
دوست دارد که خود را جالب سازد و مورد توجه جهانیان قرار گیرد. وضع و رفتاری خاص در پیش می گیرد، فیس و افاده میکند. تسهیلاتی برای خود فراهم می آورد از سختیها رهایی می یابد. سرقت، بدان سان که گذشت برای او وسیلهای برای نیل به خواسته هایش می گردد. این گونه کودک، اغلب نه همیشه، یا یگانه فرزند چشم به دنیا گشوده است. آری مقام و موقعیت کودک در منظومه خانوادگی و عدم توجه والدین به نکات ظریف و دقیق روان شناسی پرورشی کودک تأثیری نامطلوب دارد که در شماره آینده از این مقوله و تحقیقات الفرد آدلر درباره آن سخن خواهیم گفت.
منابع
- Jean Chazal, L’Enfance Délinquante Paris. P.U.F., 1967, P. 17 – 49.
- دکترمهدی کی نیا، علوم جنایی، جلد سوم : جامعه شناسی جنایی، انتشارات دانشگاه تهران، شماره 3/1055 سال 2526 صفحات 1138 تا 1153
- Cathartique.
- Psychothérapique